۱۳۸۹ آبان ۱۹, چهارشنبه

حضرت عبدالقادر گيلاني

غوث، بالاترين درجه ي عرفاني براي بشر جسماني بر روي كره ي خاكي است كه به صورت هم زمان، تنها يك غوث در دنيا وجود دارد. اكثر غوث هاي جهان كه تا كنون وجودشان بركت بخش زمين بوده است، براي عوام و اكثر خواص به صورت ناشناخته آمده اند و وجود جسماني ي شان از ميان بشر رفته است، اما برخي نيز بنا بر مشيت پروردگار به جهانيان معرفي شده اند، و از آنها، آثار و اقوال فراوان جهت استفاده ي عموم به جا مانده است. حضرت عبدالقادر ريگي، يكي از آن بزرگ عارفان اين جهان است. در مورد حضرت اينجا و اينجا مي توانيد بيشتر بخوانيد. در پايان مطلبي در مورد آن حضرت به نقل از سايت برخي دراويش سلسله ي قادريه آورده مي شود:

از احمد ابن شافع جیلی نقل شده‌است که گفت: «با سرور خویش عبدالقادر در مدرسه نظامیه بودم فقیهان و درویشان بر او گرد آمده بودند. ایشان در مورد قضا و قدر سخن میگفت. در هنگام صحبت ماری بزرگ از سقف بر دامنش افتاد و در نتیجه تمام حاضران از دور او فرار کردند و کسی جز خود ایشان باقی نماند. مار به درون لباس شیخ خزید، روی بدن او خزید تا به یقه اش رسید و رو به طرف گردنش کرد. با این همه شیخ سخن خود را قطع نکرد و حالت نشستنش نیز تغییر نیافت. مار بر زمین فرود آمد و بر قامت خویش در پیشگاه او راست ایستاد. سپس صدائی از خود بیرون آورد و با کلامی که ما آنرا نفهمیدیم با ایشان سخن گفت و سپس رفت. مردم به طرف حضرت عبدالقادر بازگشتند و پرسیدند: مار چه گفت؟ ایشان فرمود: مار گفت من عده زیادی از اولیا ء را آزمایش کردم ولی ثبات و مقاومت تو را در آنها ندیدم. من هم به او پاسخ دادم : وقتی که تو روی من افتادی من داشتم در مورد قضاء و قدر سخن می‌گفتم. آیا تو، کرم کوچک را چیزی جز قضاء و قدر حرکت میدهد؟»

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر